فراسوی اطلاعات
فراسوی اطلاعات

فراسوی اطلاعات

عوامل حقیقى کامیابى :3 ایمان به هدف

نشان مرد مومن با تو گویم : اگر مرگش رسد خندان بمیرد
ایمان به هدف محرک باطنى و درونى است که خواه ناخواه انسان را به سوى هدف مى کشاند. از آنجا که حب ذات در انسان ریشه عمیقى دارد و ریشه آن هرگز گسستنى نیست ، هر گاه انسان مطمئن باشد که سعادت و کامیابى او در گرو فلان کار است ، خواه ناخواه به سوى آن مى رود.
فردى که به صحت و تندرستى خود علاقه دارد، روزى که بیمار مى وشد داروى تلخ را به آسانى مى خورد و خود را زیر چاقوى جراحان قرار مى دهد. چرا؟! زیرا مى داند بهداشت و عافیت او در گرو دارو خوردن ، جراحى و بریده شدن عضوهاى فاسد است .
غواصى که یقین دارد در دریا جواهرات گرانبهائى وجود دارد با عشق خاصى خود را در کام امواج آن قرار مى دهد، ولى اگر اعتقاد و ایمان از بیمار و غواص سلب شود، دست روى دست گذارده ، نه دارو مى خورد، و نه در امواج دریا فرو مى رود.
در پرتو این ایمان ، انسان که کمیابى و نیل به هدف را در سر مى پروراند سختیها و مرارتها را آسان مى شمارد و با خار و تیر همبستر مى گردد و نمى نالد. گاهى براى عشق به هدف مى کند. با چهره باز به استقبال مرگ مى رود و با نشاط فراوان در راه هدف جان مى سپارد.

نشان مرد مومن با تو گویم

 

اگر مرگش رسد خندان بمیرد

این همان عشق و علاقه و اعتقاد و ایمان به هدف است که فضانوردان را تا آستانه مرگ مى کشاند و براى گشودن طلسم آسمانها و تسخیر کرات سماوى آنان را به تلاش همه جانبها وادار مى کند.
چهارده قرن پیش در بیابان بدر، مسلمانان که شماره آنها از 313 نفر تجاوز نمى کرد، و از نظر ابزار جنگى و دفاعى تجهیز کافى نداشتند. با ارتش مجهز و نیرومند قریش روبرو شدند.
احتمال پیروزى مسلمانان از نظر محاسبه یک کارشناس نظامى بسیار ناچیز بود و هرگز تصور نمى شد که این گروه ناچیز سزازمان یک ارتش نیرومند را درهم کوبند. ولى برخلاف پندارهاى مردم مادى و کارشناسان ماده پرست ، یک اقلیت داریا نیروى ایمان به هدف ، در ظرف چند ساعت بر یک ارتش مجهز پیروز گردید.
علت کامیابى و پیروزى این اقلیت همان ایمان به هدف بود که مرگ و شهادت را براى آنها آسان کرد.
این حقیقتى است که خود دشمن به آن اعتراف کرد زیرا پیش از نبرد قهرمانى از سپاه دشمن مامور شد که قدرت مادى و روحى سپاه مسلمانان را ارزیابى کند و گزارش صحیحى در این باره به فرماندهى کل قوا تسلیم نماید. او پس از یک بررسى صحیح چنین گزارش داد:
مسلمانان اگر چه از نظر شماره در اقلیت هستند ولى از نظر توانائى روحى و استقامت در راه عقیده خود بسیار ممتازند. آنان جمعیتى هستند که جز شمشیرهاى خود پناهگاهى ندارند. تا هر نفر از آنها یک نفر از شما را نکشد کشته نخواهد شد. هر گاه به تعداد خودشان از شما کشتند دیگر زندگى چه سودى خواهد داشت .
سرباز مومن به هدف از هیچگونه جانبازى و فداکارى مضایقه نمى کند و میدان نبرد با حجله عروسى براى او فرق ندارد. چنین نمونه هاى بارزى در تاریخ اسلام و سایر ادیان وجود دارد.
گردانى از ارتش اسلام اسیر روم مسیحى گردید و در دادگاه نظامى دشمن همه به اعدام محکوم شدند. به فرمانده گردان پیشنهاد شد که اگر به آئین مسیح بگرود، دادگاه راءى خود را پس خواهد گرفت . فرمانده مسلمان که هدف را بالاتر از جان خویش مى پنداشت و مى دانست که اگر حتى به ظاهر دست از اسلام بردارد، و به آئین مسیح بگرود، علاوه بر اینکه به آئین خود که آن را بالاتر از جان خویش مى داند اهانت کرده ، سبب خواهد شد که سائر سربازان اسلام که در همان زمان در جبهه هاى جنگ با کمال مردانگى مى جنگیدند، شهامت خود را از دست بدهند و روح تسلیم بر آنها حکومت نماید.
لذا با صراحت پیشنهاد دادگاه را رد کرد. دادگاه به فرمانده که نامش حذافه بود وعده داد که اگر آئین مسیح علیه السلام را انتخاب کند، با دختر قیصر ازدواج خواهد کرد و به پست هاى عالى گمارده خواهد شد. وى بازپیشنهاد دادگاه را رد کرد. قیصر که خود در دادگاه حاضر بود دستور داد یکى از سربازان اسلام را در دیک داغ پر از روغن زیتون بیندازند تا حذافه ببیند که حکم دادگاه قطعى است و شوخى بردار نیست . او با دیدگان خود دید که گوشتهاى سرباز از استخوانهایش جدا شده و جسدش در میان دیگ روغن بالا و پائین مى رود. در این لحظه حذافه سخت گریست و آنان تصور کردند که وى از ترس به گریه افتاده است . وى فورا رو به آنها کرد و چنین گفت :
من هرگز از این سرنوشتى که در انتظارم است گریان نیستم . من از این جهت گریه مى کنم که یک جان بیش در اختیار ندارم تا آنرا فداى اسلام سازم . ایکاش به شماره موهایم جان داشتم و آن را فداى عقیده خود مى ساختم .
حضار از این ایمان راسخ انگشت تعجب به دندان گرفتند و به بهانه خاصى او را با هشتاد سرباز ازاد ساختند.(4)
تا چند پیش در جهان سیاست مساله اى به نام ویتنام وجود داشت . یک ملت پابرهنه و مسلح به نیروى تیر و کمان ، در پرتو ایمان و اعتقاد به هدف ، اقتصاد و ارتش امریکا را به زانو در آورد و در حقیقت یک ویت کنگ براى آمریکا یک میلیون دلار خرج تراشید.
در سال 1965، امریکا 80000 تن بمب برفراز ویتنام جنوبى (مناطق تحت اختیار ویت کنگها) و ویتنام شمالى ریخته است ، و بیش از 15 میلیارد و 800 ملیون دلار در سال 1966 خرج کرده است .(5)
کشیشان بودائى در میدان هاى سایگون خود را آتش مى زنند و بدون آنکه کمترین لرزش در سیمایشان مشاهده شود، مانند مشعل مى سوزند و بودائیان در اطرافشان سرود مذهبى مى خوانند. این معلوم ایمان راسخى است که سرزمین آنها را میدان مبارزه شرق و غرب کرده است .
ولى براى تقویت اراده افسران و سربازان امریکائى لازم است هر ماه دسته اى از هنر پیشه ها با مخارج گزاف براه افتند و به زندگى تیره آنها با تشکیل محافل و مجالس رقص صفاى مادى بخشند.
سربازان ویتنامى براى هدف مشخص مى جنگند و هدف آنها خاتمه دادن به دوران استعمار و آزاد زیستن است . ولى سرباز امریکائى نمى داند براى چه مى جنگد. زیرا سرزمین وى با سرزمین ویتنام هزاران فرسنگ فاصله دارد.
ایمان به هدف آثار فراوانى دارد. بزرگترین آثار ایمان همان جانبازى و فداکارى است و در کتاب آسمانى مسلمانان تصریحات زیادى نسبت به این موضوع شده است .

 

عوامل حقیقى کامیابى :2- کار و کوشش و فعالیت

لیس للانسان الا ما سعى سعادت هر کس در گرو عملش مى باشد.
صفحات گیتى و نظام جهان آفرینش گواه روشنى است که کامیابى هر موجودى وابسته به فعالیت و کوشش اوست . تا صدها فعل وانفعال شیمیائى در یک نهال به وجود نیاید، هرگز یک درخت برومند نخواهد شد. هر موجود ذیر وحى ار روى غریزه و یا فطرت به این حقیقت رسیده که بقاء ناموس حیات در گرو کار و کوشش است .
عدم پیروزى عده اى از جوانان ما عللى دارد. یکى از آن علل این است که روح کار کردن و فعالیت در بعضى از آنها کشته شده است .
هجوم جوانان به سوى ادارات و اشغال کرسیها و میزهاى مؤ سسات دولتى گواه روشنى است که عشق به کارهاى سنگین کمتر شده است .
بجاى اینکه این جوانان مولد ثروت باشند مصرف کننده ثروت هستند.
زندگى مردان موفق شهادت مى دهد که همگى مرد کار و زحمت بودند و به قول الکساندر هامیلتن نابغه عصر خود:
((مردم مى گویند تو نابغه هستى . من از نبوغ خود خبر ندارم فقط مى دانم شخص زحمتکشنى هستم .)) و به قول یکى دیگر از دانشمندان : ((آنچه شده ام نتیجه کار است . من در سراسر عمرم لقمه اى بدون کار و زحمت نخورده ام .))
این صنایع شگفت انگیز مولود کوششهاى خستگى ناپذیر دانشمندان است . مخترع رادیو گاهى تا سحر در حالى که همه اهل خانه در خواب فرو رفته بودند، کار مى کرد.
ادیسون براى تکمیل پاره اى از اختراعات خود شبها و روزها در آزمایشگاه مى ماند و براى آن که نیروى برق را طورى تسخیر کند که استفاده از آن ارزن و آسان باشد، بارها اتفاق مى افتاد که دو روز و یا سه روز از آزمایشگاه بیرون نمى آمد و چه بسا غذا خوردن را فراموش مى کرد و به چند پاره نان خشکیده اکتفا مى نمود.
در زندگانى پاستور دانشمند بزرگ فرانسه مى خوانیم که شعار او در طول زندگى
((کار)) بود. گاهى چنان سرگرم کار مى شد که سروصدا و غوغاى بیرون آزمایشگاه را نمى شنید. حتى هنگامى که قواى مهاجم آلمان شهر پاریس را محاصره کردند و غریو توپهاى دشمن در آن شهر محشر بپا کرد، او به هیچ وجه این غوغا را که بیرون آزمایشگاه بپاخاسته بود، متوجه نشد.
ناپلئون شبانه روز پنج ساعت مى خوابید و بقیه ساعات را مشغول کار بود.
نابغه شرق ، ابن سینا، مردى پرکار و پرمطالعه بود. کتابهاى متنوع او یادگار و نشانه فعالیتهاى خستگى ناپذیر اوست . کتاب
((شفا)) در فلسفه و ((قانون )) در طب دو اثر بزرگ او شهرت جهانى دارد و کتاب اخیر وى به زبانهاى زنده جهان ترجمه شده است .
ابن رشد، دانشمند اسلامى ، از موقعى که با کتاب آشنا شده بود حتى یک روز از عمر خود را بدون مطالعه و تفکر نگذارنده بود.
کتاب
((جواهر الکلام )) یکى از کتابهاى نفیس و از مدارک فقه اسلامى است و تاکنون کتابى به این جامعى در فقه نوشته نشده است . چاپ اخیر کتاب در حدود چهل جلد نسبتا قطور مى باشد.
دانشمند گرامى آقاى محمدتقى قمى که از شخصیتهاى ایرانى ساکن مصر بود، نقل مى کرد که روزى تمام مجلدات این کتاب را به نظر اساتید دانشگاه مصر رسانیدم و گفتم همه این مجلدات را با این دقت ، یک نفر نوشته است . آنان از شنیدن این سخن فوق العاده تعجب کردند.
یکى از اساتید بزرگ و عالیقدر ما از فقید علم و فلسفه و عرفان آقاى شاه آبادى نقل مى کرد که :
پدرم یکى از شاگردان مرحوم نویسنده کتاب
((جواهر الکلام )) بود. روزى که آن دانشمند بزرگ با مرگ و فقدان فرزند ارشد و دانشمند خود روبرو گردید، موقعى مراسم غسل او به پایان رسید که هوا روبه تاریکى بود. لذا قرار شد بدن او را در یکى از بقعه هاى صحن مطهر امیرالمؤ منان بگذارند و فرداى آن روز مراسم تشییع در میان انبوه جمعیت به عمل آید.
با اینکه مرحوم صاحب
((جواهر)) داغدار بود مع الوصف همان شب برنامه مطالعه و نوشتن خود را تعطیل نکرد. با کمال صبر و استقامت ، پس از خواندن مقدارى از کلام اللّه مجید در کنار بدن فرزند عزیز خود به مطالعه و نوشتن صفحاتى از کتاب ((جواهر)) پرداخت .
مرجع عالیقدر اسلام مرحوم آقاى بروجردى مى گفتند:
((یک شب که درباره یکى از مسائل علم اصول (ترتب ) فکر مى کردم و مى نوشتم چنان سرگرم مطالعه و فکر و نوشتن بودم که رنج بى خوابى را ملتفت نبودم . یک مرتبه صداى مؤ ذن به گوشم رسید، متوجه شدم که هوا دارد روشن مى شود و من از آغاز تا پایان شب سرگرم کار بوده ام .))
در افسانه هاى پیشینیان آمده است که در نقاط گوناگون زمین گنجهائى است و روى هر گنجى اژوهائى است و تا بر آن پیروز نشویم . گنج میسر نخواهد شد.
بسیارى از مردم این مطلب را افسانه پنداشته و گروهى نیز به ظاهر آن اکتفا کرده اند . یعنى تصور نموده اند که واقعا در زیر زمین گنجها و دفینه هائى است و حقیقتا روى هر گنجى مارى خوابیده است .
در صورتى که جمله فوق حقیقتى را در بر دارد و آن گنجها همان ذخائر فکرى یا طبیعى است که در اختیار بشر گذارنده شده ، و موهبتهائى است که خداوند بزرگ به ما داده است . آن مارها کنایه از مشکلات و مشقتهائى است که باید بشر در راه تحصیل آن متحمل گردد.
ادیسون مى گوید:
((هیچ یک از اختراعات من محلول تصادف نیست . وقتى که معتقد شدم فلان کار نتیجه بخش است خودم را به آن کار مى بندم و تجربه روى تجربه مى کنم تا کامیاب شوم .))
نیوتن مى گوید:
((اگر من به جائى رسیده ام براثر کار و کوشش است .))
میکلانژ مى گوید:
((اگر مردم مى دانستند که براى احراز مقام استادى چه رنجها برده ام از دیدن شگفتیهاى هنرم متعجب نمى شدند.))
و به قول بزرگمهر باید لب فروبست و بازو گشود و کار کرد و دم نزد و یقین نمود که کلید طلائى کامیابى کار و کوششاست .
براستى برخى از مردان روان عظیمى دارند و روح آنها بسان دریا بى قرار است . حرارت و عشق و علاقه آنها به کار و هدف ، آنها را به جنبش و حرکت در مى آورد. حتى در لحظات سخت زندگى نیز دست از کار و کوشش بر نمى دارند.
مورخ بزرگ اسلامى ، ابن خلدون ، شاهکار نفیس خود به نام
((مقدمه بر تاریخ )) را در تبعید گاه نوشته است .
فیلسوف شرق ، خواجه نصیر الدین طوسى ، که مدتها در قلعه
((الموت )) از طرف فرقه اسماعیلیه باز داشت بود کتاب بزرگ و ذیقیمت خود به نام ((شرح اشارات )) را در آن زندان نوشته است .
دانشمند بزرگ ما، مرحوم شهید اول ، اثر ارجدارى به نام
((لمعه )) را که متن قوانین اسلامى است در زندان دمشق نوشته است .
سروالترراله
((تاریخ دنیا)) را در زندان نوشته است .
رابن کرمو شاهکار ادبیات انگلستان را در زندان به وجود آورده است . ما در این قسمت به همین اندازه اکتفا کرده و سخنانى از بزرگان براى خوانندگان گرامى نقل مى نمائیم .
رسول گرامى کارگرى را دید که دستش آماس کرده بود. دست او را بلند کرد و فرمود:
آتش دوزخ هیچ گاه این دست را نمى سوزاند. این دستى است که خدا و پیامبر او آن را دوست مى دارند. هر کس از دسترنج خود زندگى کند خدا با نظر رحمت به او مى گردد.(1
عابدى خدمت پیامبر رسید. به عرض حضرتش رساندند که او تمام سال را با عبادت مى گذراند و مخارج عائله او را برادرش مى دهد. پیامبر فرمود:
((برادر او که متکفل مخارج عائله اوست از وى در نزد خدا مقربتر و از او عابدتر است .))
امیرمؤ منان در مسجد کوفه به دسته اس برخورد کرد که در گوشه اى نشسته بودند. از خصوصیات آنها پرسید. عرض ‍ کردند:
((رجال الحق )) هستند و اگر کسى چیزى به آنها بدهد مى خورند والا صبر مى نمایند. فرمود: ((سگان بازار کوفه نیز چنین هستند. اگر استخوانى برسد مى خورند و گرنه صبر مى کنند.)) سپس دستور داد که حلقه ((رجال الحق )) پراکنده شود و هر کدام دنبال کارى بروند.
سعادت و خوشبختى در خانه کسى را مى زند که ساعى و کوشا باشد.
کسانى که جهان را تکان داده اند، از نظر مواهب عقلى و فکرى ، زیاد فوق العاده نبوده اند؛ بلکه شالوده موفقیت آن ها را کار و کوشش و بعدا ثبات و استقامت تشکیل مى داده است .
بزرگان جهان براى تامین زندگى از تصدى کارهاى کوچک پروائى نداشتند. بسیارى از شاگردان حضرت امام صادق علیه السلام روغن فروش ، کفش دوز، شتردار، و... بودند.
افلاطون هنگام سیاحت در مصر مخارج سفر خود را از روغن فروشى در مى آورد.
لینه گیاه شناس معروف کفش دوز بود.
بدبختانه یکى از فحشهاى رجال ما این است که در مقام مذمت افراد مى گویند: حمال ! در صورتى که باربرى شغل شریفى است و اگر یکى روز باربران اسکله دست به اعتصاب بزنند، یا باربران یک شهر دست از کار بکشند، زندگى فلج مى شود.
پیشواى بزرگ جهان انسانیت حضرت امیر مومنان علیه السلام با دست خود باغهاى زیادى احداث میکرد و بعدا به بینویان واگذار مى نمود. با قدرت بازوان خود قناتهاى متعددى در گوشه و کنار مدینه بوجود آورد و از عرق ریزى در راه کار هرگز واهمه نداشت .
پیامبر اسلام کسى را که سرباز اجتماع باشد لعن نموده و او را از رحمت خدا دور دانسته است .(2)
پشواى پنجم ما حضرت امام باقر علیه السلام در هواى گرم به مزرعه و باغ خود مى رفت و در حالى که عرق از پیشانى او مى ریخت ، دستورات لازم به متصدیان کار مى داد و شخصا کارها را روبه راه مى ساخت . وقتى مورد اعتراض یکى از دوستان خود محمد منکدر قرار گرفت و او تصور کرد که کار کردن براى شخصیتى مانند امام باقر شایسته نیست ، امام در پاسخ وى گفت :
کار و کسب یک نوع عبادت است . من بدین وسیله مى خواهم خود و خانواده ام را از تو و دیگران بى نیاز سازم  (3

 

عوامل حقیقى کامیابى :1- کار در خور ذوق و استعداد

در هر سرى شورى است ، خوشبخت کسى است که ذوقش را دریابد!
یکى از رموز کامیابى این است که جوان رشته اى را تعقیب
کند که مطابق ذوق و سلیقه و توانائى روحى و فکرى او باشد.
دستگاه آفرینش همه را
یکنواخت نیافریده و در همه افراد بشر توانائى همه کار به ودیعت ننهاده است . بلکه براى گردش چرخهاى اجتماع ، افراد را با ذوق و استعدادهاى مخصوصى آفریده است تا هر یک رشته اى را دنبال کند که ذوق آن را دارد و کارى را انجام دهد که از عشق باطن و نیروى فطرى او سر چشمه مى گیرد.
پاره اى از شکستها و ناکامیهاى جوانان معلول
انحراف ازى این اصل مسلم است که گاهى ؛ بر اثر تبلیغات غلط و تربیتهاى نادرست دنبال کارى مى روند که ذوق و استعداد آن را ندارند و از کارى که شایستگى و برازندگى آن را دارند سرباز مى زنند.
آنها این اصل مسلم را فراموش کرده اند که : در هر سرى شورى
است ، خوشبخت کسى است که ذوقش را دریابد!
بخاطر دارم در سالهاى 30،31،32 که
مساءله نفت سرزبانها افتاده بود و هر زن و مرد ایرانى یک تفکر نفتى  پیدا کرده بود و کارمندان و مهندسان صنعت نفت ارزش و قیمت قابل توجهى در میان اجتماع پیدا کرده بودند، طرز تفکر بیشتر دانشجویان به حکم تبعیت از محیط فرق کرده بود و همه و یا بیشتر دانشجویان خواستار شرکت در رشته مخصوصنفت شده بودند ولو اینکه بیشتر آنها ذوق آن را نداشتند.
سخت ترین ضربه بر پیشرفت و کامیابى یک فرد دانشجو این است که بدون این
که استعداد خود را بسنجد، بدون مطالعه دقیق ، رشته اى را تعقیب کند که ذوق آن را ندارد.
جوانى که ذوق ادبى دارد از گفتار و قلم او ادب و شعر مى بارد و فکر ریاضى
او بسیار ناچیز است و کامیابى او به طور مسلم در غیر رشته ادبى رضایت بخش نخواهد بود.
از دفتر خاطرات یک نقاش هنرمند سرگذشت کوتاهى را نقل مى کنم : وى در محیط
دبیرستان دانش آموز تنبلى بود. نه درس مى خواند و نه مى گذاشت همکلاسانش درس بخوانند. خار راهى براى خود و دیگران بود ولى چشم و ابرو و پیشانى او از استعداد مخصوصى حکایت مى کرد. یک دبیر روان شناس او را به حضور طلبید، مقدارى او را پند داد، و از عواقب این طرز زندگى ترسانید و گفت : همواره سایه پدر بالاى سر انسان نیست ، مشکلات زندگى فراوان است و این وضع باعث عقب افتادگى توست . در این لحظه که او سخن مى گفت ، ناگهان متوجه شد که دانش آموز در حالى که سخنان او را گوش مى دهد، با قطعه ذغالى که از روى زمین برداشته ، عکس مرغى را که روى شاخه هاى پر برگ نشسته است ، روى زمین مى کشد.
دبیر هوشمند دریافت که این عنصر براى نقاشى آفریده
شده ، نه براى حل معالات جبرى . او هر چه در این راه رنج ببرد، کمتر سودى خواهد برد. وظیفه وجدانى خود دانست که به ولى او جریان و تشخیص خود را گزارش دهد.
او
هنگامى که با پدر وى روبرو گردید چنین گفت : فرزند شما ذوق سرشارى در هنر نقاشى دارد. اگر او را وادار کنید که تغییر رشته دهد شاید در این رشته سرآمد روزگار گردد . گذشت زمان صحت گفتار دبیر آزموده را اثبات کرد و چیزى نگذشت که وى نقاش چیره دست و هنرمندى گردید.
از
ادیسون پرسیدند چرا اغلب جوانان موفق نمى شوند؟ گفت : براى اینکه راه خود را نمى شناسد و در جاده دیگرى گام برمیدارند . یک چنین افراد دو نوع ضرر بر جامعه مى زنند: 1- کارى که شایستگى آن را دارند و اگر آن را تعقیب کنند کامیاب مى شوند، انجام نمى دهند. 2- کارى را که عهددار آن شده اند بخوبى انجام نداده و از عهده آن بر نمى آیند.
عقربک استعداد هر فردى از هنگام تولد به سوى کارى که براى آن
آفریده شده متوجه است .
سعادتمند کسى است که مربیان او سمت تمایل این عقربه را
بدست بیاورند.
امروز در کشورهاى توسعه یافته با آزمایشهاى مخصوص استعداد افراد
را به دست مى آورند و آنها را وادار مى نمایند که در رشته اى که استعداد آن را دارند وارد شوند.
ایکاش دانشمندان به موازات دستگاههاى حرارت سنج و زلزله سنج ،
دستگاهى به نام استعداد سنج  اختراع مى کردند تا در تمام آموزشگاهها نصب مى شد و میلیونها استعداد بشرى براثر بدى محیط و ناآشنائى مربیان و پدران و مادران به هدر نمى رفت .
گالیله در بچگى علاقه به ساختن ماشین آلات بچگانه داشت . پدر او بر
خلاف میل فرزند، او را وادار کرد که طب بخواند. او در این راه ترقى نکرد. سپس به آموختن ریاضیات و فیزیک پرداخت بالنتیجه نبوغ خود را در نجوم و چیزهائى که عقربک استعداد او نشان مى داد، ابزار نمود.
گالیله نخستین کسى بود که اثبات کرد زمین
به دور خورشید مى گردد و نخستین کسى بود که پاندول  ساعت را ساخت .
تولستوى هنوز بچه بود که علاقه
زیاد به مطالعه کتاب پیدا کرد و کتابهاى فلسفى را زیاد مى خواند و در این دوران سعى مى کرد مسائل مهم زندگى را مطرح سازد و تا پایان عمر این مسائل در قلمرو و فکر او بود.
جرج مورلند نقاش حیوانات از شش سالگى هنر نقاشى خود را ابزار مى کرد. او با
این که در سن 41 سالگى بدرود زندگى گفت ، آثار گرانبهائى در نقاشى از خود به یادگار گذارد.
زراه کولبرن از طفولیت استعداد ریاضى اش نمودار بود. گاهى از او مى
پرسیدند: در یک سال یا بیشتر چند ثانیه وجود دارد؟ پس از تاءمل مختصرى پاسخ صحیح آن را مى داد.
جیمز وات ، مخترع چندین آلت مکانیکى و کاشف نیروى بخار، از آغاز کودکى به
آزمایش علاقه زیادى داشت و از این طریق کامیابى هائى در علوم طبیعى بدست آورد.
داروین در دوران کودکى کلکسیون جانوران داشت . و این کشش طبیعى او را به
مطالعه درباره ثبات و یا تحول انواع واداشت و نظریه اشتفاق و تحول انواع را پس از یک سفر طولانى به وسیله کتاب بنیاد انواع  انتشار داد.
از پیشوایان مذهبى ما دستور اکید رسیده است
که خود را بشناسیم و بسان غواضان در دریاى وجود خود فرو رویم و با نورافکنهاى قوى خود، به شناسائى درون خود بپردازیم تا راز درون مت بر ما روشن گردد.
تمایلات
باطنى ما بسان مغیاطیسى است که شبیه و هم سنخ خود را مى کشد و در مخزنى به نام حافظه  انبار مى نماید و در مواقع لزوم از آنها بهره بردارى مى کند. اگر آنچه را مى آموزیم مطابق ذوق و تمایلات باطنى ما باشد، به آسانى وارد مخزن شده تا مدتى ثبات و قرار خود را حفظ مى کند. ولى اگر کارى را تعقیب نمائیم که شایستگى طبیعى آن را نداریم ، در اندک زمانى از مغز و مراکز حفظ ما فرار مى کند و در نتیجه موفقیت ما خیلى کم مى شود. یک چنین فرد منحرف از تمایلات استعداد خود بسان کسى است که بر خلاف جریان آب شنا کند. یا دستخوش امواج کوه پیکر آب مى گردد و یا با کامیابى ناچیزى روبرو مى شود.
وقتى
انسان خود و شایستگى خود را شناخت و کار مطابق استعداد خود را پذیرفت ، چون عشق و کشش باطنى آن را دارد، در هدف خود کامیاب مى گردد.
یک سلسله استعدادهائى هست که
در شرائط مخصوصى بروز و نمو مى کند. روان شناس زبر دستى لازم دارد که این نوع استعدادها را تشخیص دهد.
چه بسا نوآموزانى در آغاز تحصیل کودن و نفهم به نظر مى
رسند ولى بعدا در سنین مخصوصى نابغه مى شوند. پیداست ، به حکم قوانین طبیعى ، شکفتن ایت ، گونه شایستگى شرائط دیگرى لازم داشت است . مى گویند اینشتین ، دانشمند بزرگ و ریاضى دان عصر حاضر، در کلاسهاى ابتدائى رفوزه مى شد، ولى او در محیطهاى مخصوصى قدرت دورنى خود را ابزار نمود.
چه بسا افسرانى که یک مدت به زبونى و ترس و
بیعرضگى معروف بودند، ولى در موقع کار، دلاوریهائى از خود نشان دادند که دهانها از تعجب باز ماند.
به ملکشاه سلجوقى خبر رسید که قیصر روم در صدد تسخیر بغداد است
. با ارتش منظم به سمت مرز ایران حرکت کرد. خواجه نظام الملک روزى از ارتش سان دید، ناگاه قیافه سرباز کوتاه قدى توجه او را جلب کرد. دستور داد که او را از صف بیرون کنند. تصور کرد که از این سرباز کارى ساخته نیست . ملکشاه گفت : چه مى دانى ؟ شاید همین سرباز قیصر را اسیر کند اتفاقا فتح و پیروزى با مسلمانان شد و قیصر روم به دست همین سرباز اسیر گردید!

 

راههای کسب آرامش

1-  جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید.

2- افراد آرام دائم  به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان انجام داد پس باید از ادامه زندگی لذت

 برد.

3- حداقل روزی 15 دقیقه را در سکوت کامل بگذرانید و به آنچه که می خواهید در زندگی به دست آورید فکر کنید.

4- هنگامی که احساس می کنید ذهنتان پر از افکار گوناگون است و هیچ جای خالی در آن وجود ندارد با قدم زدن

 سعی کنید ذهن خودتان را خالی کنید.

5- به کودکان نگاه کنید و ببینید چگونه از زندگی لذت می برند. زندگی با آرامش را از کودکان یاد بگیرید.

6- سعی کنید به داشته های خود قناعت کنیدو در این صورت احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهید کرد.

7- اکسیژن باعث می شود مغز شما بهتر فعالیت کند. پس در محل زندگی و کار خود گیاه نگاه دارید.

8- این همه عجله برای چیست؟ به یاد داشته باشید سرعت حرکت شما با احساس شما رابطه مستقیمی داردو

 پس سعی کنید عجول و شتابزده نباشید.

9- شوخی روش خوبی برای رسیدن به آرامش است . پس شوخی طبع باشید.

10- لحظات زیبای زندگیتان را بایگانی کنید. سعی کنید از این لحظات فیلم و عکس تهیه کنید و در لحظات ناراحتی

 به آن نگاه کنید تا به یاد

 بیاورید زندگی همیشه برای شما تلخ و دشوار نبوده است.

11- آرام سخن گفتن باعث می شود ظربان قلب و تنفس شما کم شود و این پایین آمدن ضربان قلب آرامش

 بیشتری به شما می دهد.

12- شاد کردن دیگران باعث می شود احساس و انرژی مثبتی به شما منتقل شود.

15- هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و اجاره بدهید از شر فشار زمان نجات پیدا کنید.

16- مسافرت به شما کمک خواهد کرد تا برای مدتی فکر شما آزاد باشد واثرات مسافرت پس از برگشت به

 خوبی در زندگی روزمره شما نمایان خواهد شد.

17- دیگران را ببخشید. زیرا بخشش و شاد کردن دیگران یکی از مسائل زندگی بخش است.

18- سعی کنید در هنگام عصبانیت خود را به گونه ای تخلیه کنید . مثلا به بالای پشت بام بروید و فریاد بکشید

19- لباسهای راحت و گشاد باعث آرامش می شوند.

20- سعی کنید به موقع غذا بخورید و از غذا خوردن لذت ببرید. زیرا غذا خوردن باعث آرامش سیستم عصبی می

 شود.

چگونه با انتقاد روبرو شویم؟

هیچ کس از انتقاد خوشش نمی آید. ما دوست داریم باور کنیم هر کار که می کنیم درست است. حتی اگر خلاف

 آن حقیقت داشته باشد.

 وقتی اشتباه مرتکب می شویم , ترجیح می دهیم کسی متوجه نشود.

اما مردم متوجه می شوند و گاهی نیز اشتباهات ما را گوشزد می کنند. شاید این حتی وظیفه آنهاست که

 اشتباهات ما را ببینند و به ما کمک کنند که در آینده دیگر مرتکب آنها نشویم. هر قدر دیگران سعی کنند مثبت

 باشند , اما انتقاد ناراحت کننده است . اگر سه نکته را به خاطر داشته باشید , از تلخی انتقاد کمی کاسته می

 شود.

1- هرگز تداعی عمل نکنید , این فقط بی ثباتی و عدم اعتماد به نفس شما را نشان می دهدو در ضمن طغیان

 های احساسی به ندرت چیزی را حل می کنند و معمولا وضع را بدتر نی منند.

2- اگر انتقاد را بیش از یک بار شنیده اید حتما آن را جدی بگیرید و به آن توجه کنید. اگر افراد متعددی یک نظریه

 مشابه بدهند حتما اشکالی وجود دارد که باید حل شود.

3- منبع انتقاد را در نظر بگیرید, ایا شخصی که از شما انتقاد کرده از چیز دیگری دلخور است ؟ آیا این واکنش تند

 دلیل خاصی دارد؟

4- یاد بگیرید آرام باشید. کار آسانی نیست اما می توانید یاد بگیرید حتی در شرایط سخت آرامش خود را حفظ

 کنید کشیدن نفسهای عمیق و آرام کمک می کند.

5- خود را از رفتار خود جدا کنید. حتی آدمهای خوب هم ممکن است رفتارهای نادرست از خود بروز دهند. اشتباه

 کردن به معنای بد بودن شما نیست.

6- سعی کنید چیزی یاد بگیرید. ممکن است یک انتقاد درس بزرگی برای شما در بر داشته باشد.بعدا به آن انتقاد

 بیشتر فکر کنید . اگر بجا بود  ببینید چگونه می توانید اشکال را بر طرف کنید و پیشرفت کنید.

ما با اینکه انتقاد را منفی می دانیم اما در واقع می توان یک نیروی مثبت در کمک به ما برای پیشرفت به حساب

 بیاید . شاید هرگز از انتقاد خوشتان نیاید اما می توانید یاد بگیرید آن را بپذیرید.

هفت روش مفید کاهش استرس

1- از قطع شدن ارتباطتان با دیگران احساس گناه نکنید.

می توانید در تمام طول زندگی تان سعی خود را بکنید تا با افرادی که سالیان سال در کنارتان بوده اند, ارتباط

 تنگاتنگی داشته باشیدو چه خوب است که از پس این کار بر بیایید, اما انجام آن نه ضرورتی دارد و نه عملی

 است. بپذیرید کسانی که دیگرا با آنها ارتباط ندارید یا از نزدتان رفته اند

خیلی زود از خاطرتان محو می شوند. بی شک آنها نیز شما را فراموش خواهند کرد. هیچ اشکالی ندارد. شاید

 روزی دوباره یکدیگر را ملاقات کنید, شاید هم نکنید. در هر حال خاطرات زیادی از آنها داریدو بنابراین با خودتان

 دشمنی نکنید یا دیگران را مقصر ندانید. جدایی امری کاملا طبیعی است.

مسلم بدانید که دیگر تحت هجوم فشار های عصبی قرار نمی گیرید.

2- تا زمانی که موضوعی برای نگرانی ندارید نگران نباشید.

 شاید شما از زمره کسانی هستید که وقتی همه چیز به خوبی پیش می رود, دل نگرانی رویدادی سخت و

 هولناک هستید که از راه می رسد و زندگی ر به کامتان تلخ می کند. یا شاید وقتی کسی به موقع نمی رسد یا

 اتفاقی خارج از برنامه رخ می دهد, بلافاصله به بدترین سناریو فکر می کنید. یا شاید هم همواره ترس ها و

 نگرانی هایی در مخیله تان جا خوش کرده اند! در هر شرایطی که قرار می گیرید , به یاد هزاران هزار مرتبه ای

 بیفتید که پی برده این نگرانی تان بیهوده بوده است. به هر حال فکر کنید این بار هم شانس زیادی به شما روی

 می آورد

. پایان , شادی و نشاطی زاید الوصف است. آسوده خیال باشید, از زندگی لذت ببرید و از نگران شدن در مورد

 همه چیز دست بردارید.

مسلم بدانید که دیگر تحت هجوم فشارهای عصبی قرار نمی گیرید.

3- وسیله ای را که دارید , دوباره نخرید.

این نکته ممکن است کاملا بدیهی باشد. شاید از برخی وسایل چند قلم در خانه تان داشته باشید, اما از وجود آن

 ها بی خبر باشید. بنا براین قبل از رفتن به خرید , همه جای خانه را به دقت بررسی کنید تا ببینید آیا چیری که نیاز

 دارید در خانه تان است یا نه. فهرستی از اقلامی که چندان استفاده نمی شوند تهیه کنیدو محل نگهداری هر

 کدام از آنها را نیز یادداشت کنید. در این صورت بارها و بارها می توانید با نگاهی به این فهرست , از خرج کردن

 بیهوده پول و تهیه دوباره وسایلی که در خانه دارید جلوگیری کنید.

 مسلم بدانید که دیگر تحت هجوم فشار های عصبی قرار نمی گیرید.

4- فکر نکنید که همیشه باید در حال انجام کاری باشید.

کار نکردن اشکالی ندارد. در واقع , اگر سعی کنید هر روز زمانی را به کار نکردن اختصاص دهید, مشکلی پیش

 نمی آید و ضرر نمی کنید. هیچ کاری انجام ندهید. بنشینید و تن آرامی کنید. آرام پیاده روی کنید. ذهن تان را به

 روی اشفتگی ها ببندید. و بعد در تخیلات خود غوطه ور شوید. ابتدا , ممکن است این کار شما را عصبی کند,

 زیرا در همان حال که می توانستید دست به انجام کاری سودمند بزنید , بیکار نشسته اید و دراید زمان بهره وری

 تان را هدر می دهید. اما می توانید فکرش را بکنید؟ هنگام بیکاری در حال انجام دادن کاری سودمند هستید. به

اسب ها ی دونده ذهنتان افسار می بندیدو سرعتشان را آرام آرام می کنید. دارید ذهن خود را از قید و بند ها آزاد

 می کنید. دارید کنترل خودتان را به دست می آورید. دارید می آموزید که زندگی مردن فقط کار کردن نیست

 ....بلکه بودن است.

مسلم بدانید که دیگر تحت هجوم فشار های عصبی قرار نمی گیرید.

5- اول از همه در جستجوی حقیقت باشید.

قضاوت کردن, متهم کردن یا نتیجه گیری سریع را به تاخیر بیندازید. سعی کنید ابتدا از واقعیت ها آگاه شوید. عدم

 آگاهی کافی هم به شما و هم به دیگران صدمه می زند. پیش از آن که قضاوت کنید با دسترسی به یک منبع

 موثق و آگاه از شرح ماوقع و تمامی آن مطلع شوید. جامعه آماده است تا در اندک زمانی پس از پخش شایعه به

 سمت همه کس و همه چیز ثابت می شود. به هیچ عنوان خم به ابرو نمی آورد. شما بخشی از این جامعه

 نباشید. پیش از آن که دست به کار شوید, از حقیقت ماجرا آگاهی پیدا کنید.

6- فهرست غذایتان ساده باشد.

هنگامی که قصد دارید مهمانی برگزار کنید لازم نیست انواع و اقسام غذاهای مختلف را روی میز بچینید(با این

 کار مهمان هایتان را تحت هجوم فشار های عصبی قرار می دهید) یک نوع پیش غذا یک دیس غذای اصلی چند

 ضرف غذاهای جانبی و دسر کفایت می کند. با این کار, در هزینه و وقت خود صرفه جویی می کنید, و چنان

 مهمانی دادن برایتان ساده می شود که دلتان می خواهد مهمانی های بیشتری ترتیب بدهید. اگر مهمانی را

 بیش از اندازه مفصل برگزار کنید, آن وقت مهمان هایتان که می خواهند متقابلا شما را دعوت کنند نیز ناگزیرند

مهمانی مفصلی ترتیب بدهند که شاید قوای مالی و جانی شان را نداشته باشند. باید به جای کمیت, کیفیت غذا

 برایتان مهم باشد. کاری کنید که به مهمانان تان خوش بگذرد و احساس خوبی داشته باشند. این گونه دور هم

 جمع شدن ها است که در خاطره ها باقی می ماند.

مسلم بدانید که دیگر تحت هجوم فشار های عصبی قرار نمی گیرید.

7- ذخیره واژگانی زبان دوم تان را افزایش دهید.

ندانستن معنی یک واژه آزار دهنده و ناراحت کننده است, از همه ناراحت کننده تر حدس زدن اشتباه معنای یک

 لغت یا پرسیدن از دیگران است. اگر معنای واژه ای را نمی دانید آن را در فرهنگ لغات جستجو کنید. هر روز

 مشتاق یاد گرفتن یک واژه جدید باشید و از نحوخ تلفظ و کاربرد آن اگاهی کامل پیدا کنید. غنای واژگانی به شما

 کمک می کند که فورا متوجه شوید در دنیا چه می گذرد تا این راه نیازمند یاری گرفتن از دیگران نشوید.

مسلم بدانید که دیگر تحت هجوم فشار های عصبی قرار نمی گیرید.